- غالیه سا
- آنکه غالیه بساید، غالیه ساینده،
، کنایه از خوش بو، معطر،
معنی غالیه سا - جستجوی لغت در جدول جو
- غالیه سا
- غالیه ساز، عطرفروش، غالیه ساز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه غالیه بسازد، سازندۀ غالیه
آنکه غالیه تهیه کند، خوشبوی ساز عطار
غالیه ساز، عطرفروش، غالیه سا
ساییدن غالیه آماده کردن غالیه، خوشبوی سازی عطر سازی
غالیه مانند، به رنگ و بوی غالیهبرای مثال شبه اش غالیه آسا و شبش غالیه سا / عنبرش غالیه بوی و قمرش غالیه پوش (خواجو - ۲۸۳)
هر هفت آسا غالیه مانند برنگ غالیه
آنچه بوی غالیه می دهد، برای مثال من و آن جعدموی غالیه بوی / من و آن ماهروی حور نژاد (رودکی - ۴۹۵)
خوش بو، دارای بوی خوش، معطر
جوانی که موی روی لبش نورسته و سیاه باشد، برای مثال آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی / گردون ورق هستی ما درننوشتی (حافظ - ۸۷۰)
غالیه رنگ، غالیه گون، به رنگ غالیه، سیاه، برای مثال همه با جعدهای مشکین بوی / همه با زلف های غالیه فام (فرخی - ۲۲۴)
ویژگی آنکه زلف سیاه و خوش بو دارد، سیه موی
ظرفی که در آن غالیه ریزند، جای غالیه، کنایه از دهان یا زنخدان معشوق، برای مثال زآن غالیه دان شکّرانگیز / مه غالیه سای و گل شکرریز (نظامی۳ - ۵۱۳)
مشکین، سیاهرنگ
ظرفی که در آن غالیه ریزند، دهان، زنخدان
آنکه موی سبلتش سیاه باشد
هر هفت بار، خوشبوی آنچه غالیه پاشد غالیه بخش، بوی خوش دهنده
کنایه از بوی خوش دهنده
ساییدن غالیه تهیه کردن غالیه، خوشبوی ساختن عطر ساختن
تهیه کردن، بوی خوش ساختن عطر ساختن